سه کنج

خلوت غریـبـانـه

سه کنج

خلوت غریـبـانـه

بیا تا دست از ان عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل در آریم
یکی بر زیگرک نالان درین دشت
به خون دیدگان آلاله می گشت

بایگانی
آخرین مطالب

همش باده...

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۵۱ ب.ظ

بعضی وقتا آدم سخت میگیره....مث خودم،ولی بعضیارو میبینی که اسطوره شدن خداوکیلی...


یه داستان کوتاه کوتاه هس که بازم تاکیید میکنم که طبع آزماییه و فقط تو ذهنم اومد....

ایشالا خوشتون بیا



د



رادیو رو خاموش کردم زدم کنار...سرمو گذاشتم رو فرمون و سعی کردم بیخیال همه چی شم...نمیشد،آخه مگه این همه بلا سر یه نفر میاد؟از بچگیم فک میکردم آدم پولدار شه دیگه هیچ مشکلی ندعره...غم نداره فقط زندگیه....نمیدونستم......آخ خدا ببین منو یه کمکی صبری....دیگه طاقت ندارم...

سکوت آرامش بخشی همجارو گرفته بود...سرمو اوردم بالا چشم خورد به پیرمردی که کنار پیاده رو نشسته بودو فرفره میفروخت....یکم دقت کردم دیدم زل زده به فرفره دستشو  بعد از چن ثانیه ای به ساعت نگاه میکنه....کارش نظرمو جلب کرد مطمئن شدم که از من خیلی گرفتارتره....با خودم گفتم برم بهش یه کمکی بکنم تاشاید خدا بخاطر این کار ما یه نگاهیم بهمون بندازه....

پیاده شدم و سوز هوا تنمو لرزوند...گفتم این دیگه کیه تو این هوا اومده فرفره میفروشه...کتمو درووردم رفتم سمتش سلام کردم و بدونه اینکه بهم نگاه کنه گفت سلام جوون....کتمو انداختم رو دوششو گفتم میشه یه سوالی از روی کنجکاوی بپرسم؟!پیرمرد خیلی با انرژی گفت البته....گفتم چرا به اون فرفره زل زدین؟

گفت چن لحظه دندون به جیگر بگیر الان بهت میگم

چن لحظه گذشت یهو گفت خب تموم شد....سیصد و سیزده دور در دقیقس.....گفتم چی؟

گفت سرعت باد دیگه....پسرم بهم یاد داده...گفته اینجوری سرعت بادو میشه فهمید....

چن ثانیه بهش نگاه کردم...باورم نمیشد کسی اینجوری زندگی کنه

احساس میکردم هیچ مشکلی ندارم....اصن سبک شده بودم...باورم نمیشد انقد تو یه لحظه حالم خوب شد

به پیرمرد گفتم من اومدم اینجا تا به شما کمک کنم اما بزرگترین کمکو شما بهم کردید....خدا از اولم منو میدید این من بودم که خدارو نمیدیدم...با دیدن شما درس بزرگی گرفتم...بهتون مدیونم هرچیزی از من بخواید من اطاعت امر میکنم.....

پیرمرد گفت......

خیز و    در کاسه زر آب طربناک انداز          پیشتر زانکه شود کاسه سر خاک انداز

عاقبت منزل ما وادی خاموشان است              حالیا غلغه در گنبد افلاک انداز

نظرات  (۱)

پست های جالبی دارین 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی